کلام سوم-تصاویری از رهی معیری و مزار وی
تصاویری از رهی معیری و مزار وی



شعر حک شده در قسمت گنبدی شکل آرامگاه:
هرچه کمتر شود فروغ حیات
رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید
سایه ها را درازتر بینی


شعر حک شده بر روی سنگ مزار رهی معیری که خودش آن را سروده و درخواست کرده تا آن را بر سنگ مزارش بنویسند:
الا ای رهـگذر کــز راه يــاری
قـدم بـر تـربــت مـا می گـذاری
در اين جا شاعری غمناک خفته است
رهی در سينه ی اين خاک خفته است
فـرو خفتـه چـو گل بـا سينه ی چاک
فـروزان آتــشی در سيــنه ی خـاک
بنــه مـرهــم ز اشــکی ، داغ مـا را
بـزن آبـی بـر ايـن آتـش، خدا را
بـه شب ها ،شمع بـزم افـروز بـوديـم
کـه از روشنــدلی چـون روز بـوديـم
کنـون شمـع مـزاری نـيست مـارا
چـراغ شـام تـاری، نيـست مـارا
ســراغـی کـن ،ز جـان دردنـاکـی
بـر افــکن پـرتـويـي، بـر تيــره خـاکی
ز ســـوز ســينه بـا مـا هـم رهـی کـن
چـو بيـنی عـاشـقی، يـاد رهی کـن
با سپاس از حضور شما بازدید کننده گرامی.